حنانه خواهر سیب

کل بازدیدها : 59258 (::) بازدیدهای امروز : 2 (::) بازدیدهای دیروز : 2

[ خانه ::پارسی بلاگ :: پست الکترونیک :: شناسنامه ]

اوقات شرعی

هرگاه مرد با ایمان برادر خود را خشمگین ساخت ، میان خود و او جدائى انداخت . [ گویند : حشمه و أحشمه ، چون او را بخشم آورد . و گفته‏اند شرمگین شدن و خشم آوردن را براى او خواست . و آن گاه جدائى اوست ] . [ و اکنون هنگام آن است که گزیده‏هاى سخن امیر مؤمنان علیه السّلام را پایان دهیم ، حالى که خداى سبحان را بر این منّت که نهاد و توفیقى که به ما داد سپاس مى‏گوییم . که آنچه پراکنده بود فراهم کردیم و آنچه دور مى‏نمود نزدیک آوردیم . و چنانکه در آغاز بر عهده نهادیم بر آنیم که برگهاى سفید در پایان هر باب بنهیم تا آنچه از دست شده و به دست آریم در آن برگها بگذاریم . و بود که سخنى پوشیده آشکار شود و از آن پس که دور مینمود به دست آید . و توفیق ما جز با خدا نیست . بر او توکل کردیم و او ما را بسنده و نیکوکار گزار است . و این در رجب سال چهار صد از هجرت است و درود بر سید ما محمد خاتم پیمبران و هدایت کننده به بهترین راه و بر آل پاک و یاران او باد که ستارگان یقین‏اند . ] [نهج البلاغه]

vدرباره خودم v

حنانه خواهر سیب

حنانه
نمی شه منو تو یه کلمه و یه جمله توصیف کرد

vلوگوی وبلاگ v

حنانه خواهر سیب

vلوگوی وبلاگ دوستان v





vمطالب قبلی v

تابستان 1385
بهار 1385
زمستان 1384

vوضعیت من در یاهو v

یــــاهـو

vاشتراک در خبرنامه v

 

به نام خدای کفشدوزکهای خال خالی

روزی باد دانه ای را در جایی رها کرد باران بارید خاک قوت گرفت و خورشید روزها تابید. 

دانه رشد کرد بلند شد سر از خاک در اورد قد کشید بته ای شد ...بازهم باران بارید.رودها روان شد ند و خورشید روزها تابید .

بته درخچه ای شد و درختچه درختی باعظمت با شاخساری بلند و تنومند .

بهار شکوفه هایی رویید ند و رودخانه ها پر اب شدندو تابستان شکوفه ها میوه شدند رودخانه کم عمق شد و خورشید می تابید

.پاییز شکوفه و میوه ای نبود برگها زرد شدند و بر بستر خاک افتادند.رودخانه دوباره پر اب می شد و خورشید می تابید

.زمستان درخت تنها بود سرد و خشک اما تنومند رودخانه پر اب بود اما یخ زده خورشید میتابید

 باد وزیدن گرفت ..

وخدا در ان نزدیکی بود.



¤ نویسنده: حنانه
85/3/16 ساعت 7:24 عصر
نظرات دیگران ()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ